عاشقانه
مطالب عاشقانه
 
 
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:46 ::  نويسنده : نهال

 دوســــــــــــتت دارمــــــــــــــــــــــــــــــــ مادرخــــــــــــوبم.روزتـــــــــــــــــــــ مبـارک



سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 13:18 ::  نويسنده : نهال

 



جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, :: 16:32 ::  نويسنده : نهال

 تنهـــــــــــــــــــــــــــــــام خدا



دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 14:40 ::  نويسنده : نهال

 

زمان !
 
ای دزدی که همه ی چیزهای شیرین را  
 
از آن خود میکنی
 
این را هم به فهرستت اضافه کن
 
او روزی از روزهای پاییز
 
به من گفت :
 
" دوستت دارم "

 



شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 13:36 ::  نويسنده : نهال

 

یه روز عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتن با هم قایم باشک بازی می کردن نوبت به دیوونگی که رسید همه را پیدا کرد اما هر چه گشت از عشق خبری نبود فضولی متوجه شد که عشق پشت یه بوته گل سرخ قایم شده دیوونگی رو خبر کرد و دیوونگی یه خار بزرگ برداشت و در بوته ی گل سرخ فرو کرد صدای فریاد عشق بلند شد وقتی به سراغش رفتند دیدند چشماش کور شده و دیوونگی که خودشو مقصر می دونست تصمیم گرفت که همیشه عشقو همراهی کنه و از اون به بعد دیوونگی شد عصای عشق

 



شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 13:32 ::  نويسنده : نهال

 چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو

ازت

دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو

قلبت هدیه

داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت

شی

حس کنی که هنوز هم دوسش داری


چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری

تکیه بدی

که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له

شده

چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف

بزنی اما 

وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی


چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک

گونه ها

تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که

هنوز هم دوسش داری

چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی

و هزار

بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب

بگی گل من باغچه نو مبارک



شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 13:32 ::  نويسنده : نهال

 
۱۰۰۰ مرتبه ۹۰۰ جمله ی عاشقانه را روی۸۰۰ جای مختلف

به۷۰۰ زبان و پیش ۶۰۰ نفر فریاد زدم! ۵۰۰ تای آن رادر۴۰۰ جمله

گنجاندم و به ۳۰۰زبان در۲۰۰برگ ترجمه کردم. ۱۰۰تای آن را۹۰روز...

روزی۸۰ مرتبه برای تو خواندم! ۷۰ تای آن را آموختم وبیش از۶۰تای آنرا

تجربه کردم و ۵۰غروب را از ۴۰سمت به نظاره نشستم. در ماه

۳۰روزه،بیشتر از۲۰روز ۱۰ باراز تو ۹سوال کردم. ۸ سوال من را

۷ مرتبه در۶ روز جواب دادی. با ۵ واسطه ۴ دفعه تو را ۳ جا

دعوت کردم... ۲ ساعت خواهــــش کردم تا یک بار گفتی:

دوستت دارم....



شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 13:23 ::  نويسنده : نهال

به او بگویید دوستش دارم با صدایی آهسته

آهسته تر از صدای بال پروانه ها

به او بگویید دوستش دارم با صدایی بلند

بلند تر از صدای پرواز کبوتران عاشق

به او بگویید دوستش دارم با هیچ صدایی

چون فریاد دوستت دارم

نیاز به صدای بلند یا کوتاه ندارد

فریاد دوستت دارم را

میتوان با تپش یک قلب به تمام جهانیان رساند

پس بگذار بدون هیچ شرمی بگویم

«دوستت دارم»



یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:, :: 14:4 ::  نويسنده : نهال

 

فکر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ….

دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….

همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد…

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم…

این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….

دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….

فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….

دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟

در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…

تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی….

گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده …



شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 17:58 ::  نويسنده : نهال

 

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ، همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ، به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم

 



جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 12:40 ::  نويسنده : نهال

  كارت پستال های
عاشقانه - لحظات تنهایی



جمعه 7 مهر 1391برچسب:, :: 10:40 ::  نويسنده : نهال

 روزگار........................................................ نبودنت را برایم دیکته میکند وباز نمره من میشود............................. صفر!!!هنوز نبودنت رایاد نگرفتم.



سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, :: 13:40 ::  نويسنده : نهال

 عکس   چند متن عاشقانه کوتاه فوق العاده زیبا   



سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, :: 13:35 ::  نويسنده : نهال

  گاهی سکوت دوست معجزه می کند و تو می آموزی که بودن همیشه در فریاد نیست. 



یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, :: 17:29 ::  نويسنده : نهال

 



 

دنبــــــال بهانـــــه نباش عزیزم!

چشم که گذاشتـــــــم بــــــرو...
 

و هـــــــروقت که خواســـتی برگـــــــــرد
 

مــــــن تا بی نهایــــــــت شمــــــردن را بلـــدم ...
 

 



یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, :: 17:14 ::  نويسنده : نهال

 


حماقت چیست…؟
 

این که من…
تو را…
با تمام بدی هایی که در حقم میکنی…!!
هنوز…
دوست دارم



شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 17:4 ::  نويسنده : نهال

یه روز بهم گفت :میخوام با هات دوست بشم . آخه من اینجا خیلی تنهام....

بهش لبخند زدم و گفتم : آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام.....

 یه روز دیگه بهم گفت:میخوام تا ابد باهات بمونم آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام..

بهش لبخند زدم و گفتم آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام.....

 یه روز دیگه بهم گفت: میخوام برم یه جای دور٬جایی که هیچ مزاحمی نباشه. وقتی همه چیز حل شد تو هم بیا اونجا.آخه میدونی من اونجا خیلی تنهام...

 بهش لبخند زدم و گفتم : آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام.....

یه روز تو نامه برام نوشت: من اینجا یه دوست پیدا کردم آخه میدونی مناینجاخیلی تنهام...

براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم : آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام.....

یه روز تو نامه برام نوشت: من قراره با این دوستم تا ابد زندگی کنم آخه میدونی من اینجا خیلی تنهام...

براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم : آره میدونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام.....

حالا اون دیگه تنها نیست و از این بابت خوشحالم.چیزی که بیشتر از اینخوشحالم میکنه اینه که هنوز نمیدونه من تنهای تنهام.....

 



شنبه 1 مهر 1391برچسب:, :: 10:41 ::  نويسنده : نهال

  http://amirgig.persiangig.com/sepideh/1.jpg



پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 14:21 ::  نويسنده : نهال

 

 

 

گفتم که بعد ازآن همه محنت آن عشق و آن دنیای محبت

آن سر به زانو بردن و زاری. آن عشق وآن دلداری و یاری

تو مرا تنها نگذاری ...

 

 

گفتم پس از آن بی خبری ها آن گریه ها و دیوانه گری ها.

گر جان ز شیدایی به لب آری جز من به یاری دل نسپری تو

مرا تنها نگذاری ...

 

 

تا دلم مست و مد هوش تو شد گلشن عشقم در آغوش تو شد

گفتم که بیایی تو مرا تنها نگذاری ...

 

 

هر زمان بردی نام دگران چون مرا دیدی از غم نگران گفتی

که به جز من به جهان دلداده نداری تو مرا تنها نگذاری ...

 

 

گمان ندارم مرا دگر تو به غم جدایی بسپاری ز غم بمیرم اگر

تنها بی پناهم بگذاری مرا که ترسم خدا نکرده دگر نیایی به

برمن ندانی آن دم که بی تو هستم دلم چه آورد به سرم ...

 

 



پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : نهال

  بی تو قلبم از تپیدن ایستاده است

بیا و دستانت را دور من حلقه کن و در آغوشم بگیر

عزیزم تو که نیستی دستانم قدرت نوشتن ندارد،

تو که نیستی من پوچ می شوم،تو که نیستی من نا آرامم

آرامش قلبم،همنفس من،با اینکه از من دوری باز گرمای عشق

تو رو حس می کنم



چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 15:50 ::  نويسنده : نهال

عکس عاشقانه همراه باشعرهای بامعنی  



چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 15:47 ::  نويسنده : نهال

عکس عاشقانه www.akslar.com  



چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 10:50 ::  نويسنده : نهال

تاثیر بوس کردن در روابط زناشویی  



چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 10:8 ::  نويسنده : نهال

  عکس های بسیار زیبای رمانتیک و عاشقانه



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 15:53 ::  نويسنده : نهال

  



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 15:44 ::  نويسنده : نهال

 



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 15:11 ::  نويسنده : نهال

http://wmw19.persiangig.com/Image/054.jpgهوایِ مــُردن

بیــخِ گوش من اسـت
همــانجایی که روزی
رد نفس هایِ تو بود !!


  



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 15:7 ::  نويسنده : نهال

 عاشقي مي کنم !!


لج مي کنم ... !!

بد اخلاق مي شوم ... !

دست خودم نيست ...

ساعت و زمان هم ندارد !!

تو که نباشي ...

زندگي بايد به کام من تلخ شود .. !!

 



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 14:32 ::  نويسنده : نهال

 گفتی که منو دوست نداری گله ای نیست

 

بین من و تو ولی فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن    

گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد این دل من مسئله ای نیست



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 14:24 ::  نويسنده : نهال

 یک نصیحت : مواظب خودت باش

 

یک خواهش : اصلا عوض نشو

 

یک آرزو : فراموشم نکن

 

یک دروغ : تورو دوست ندارم

 

یک حقیقت : دلم برات تنگ شده

 

یک رویا : تورو داشتن



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 14:19 ::  نويسنده : نهال

 شاید آنروز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد ،خبری از دل پر درد گل یاس نداشت. باید اینجور نوشت :هر گلی هستی باش . چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجباریست زندگی در گرو خاطره هاست خاطره در گرو فاصله هاست فاصله تلخ ترین خاطره هاست...



سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 12:54 ::  نويسنده : نهال

  عكس ناز کودکان



دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 20:16 ::  نويسنده : نهال

 



دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 20:8 ::  نويسنده : نهال

  زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند.

از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی کرد :گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می شود. بزودی برمی گردیم…

 

چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می کرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می گذشتم داشت می گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می شود و ما برمی گردیم.
یک بار اتفاقی نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده مان نشود، وانمود می کنم که دارم با تلفن حرف می زنم.
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد و شمع روشن کردن و کادو پیچی و از اینجور جفنگ بازیها نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می کرد

 



دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 18:48 ::  نويسنده : نهال

 


یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد،نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

یادم باش که روزو روزگار خوش است،وتنها دل ما دل نیست

یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر وجواب دورنگی را باکمتر از صداقت ندهم

یادم باشد بایددر برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم

یادم باشد از چشم درس خروش بگیرم و از آسمان درس پاک زیستن

یادم باشدبرای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام...

نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان

یادم باشد زندگی را دوست دارم

یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم و گره تنهایی ودلتنگی هر کس

فقط به دست خودش باز می گردد

یادم باشدهیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم.



دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,, :: 13:38 ::  نويسنده : نهال

 


خدایـــا ؛

ایـن روزهــا حرفهـــایم

بویـــِ نـ ـاشـــکری می دهنــد ...

امـــا تـــو...

بـه حســـاب تنهــ ــ ـایی و درد دلــ بگـــذار...!

 



دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 13:32 ::  نويسنده : نهال

[تصویر:  13444294064.jpg]  



دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 13:31 ::  نويسنده : نهال

  انگار همین نزدیکی هاست

ومن بودنش را حس میکنم

این عطربودن اوست که فضارا پرکرده

وهرچندتابه امروز او را ندیده ام

اما گویی سالهاست که میشناسمش

میشناسمش به عشق...

میشناسمش به عطر خوش بودن..

و به بوی خوش عشق



دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 10:29 ::  نويسنده : نهال
دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 10:25 ::  نويسنده : نهال

 دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

 کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

 زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی



یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 14:1 ::  نويسنده : نهال

 *اینجا زمین است ، زمین گرد است.*

* تویی که مرا دور زدی !!! *
*فردا به خودم خواهی رسید*
* حال و روزت دیدنیست.*
 
×××××××××××××
 
*میدانی ... !؟ به رویت نیاوردم ... ! *
* از همان زمانی که جای " تو " به " من " گفتی : " شما " *
*فهمیدم *
*پای " او " در میان است ...*

 



یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 13:41 ::  نويسنده : نهال

 روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید : چرا مرا دوست داری ؟ چرا عاشقم هستی ؟

 

پسر گفت : نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم

 

دختر گفت : وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی ؟!!!!

 

پسر گفت : واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم

 

دختر گفت : اثبات؟!!!! نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم . شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد اما تو نمی توانی این کار را بکنی !!!!

 

پسر گفت : خوب ... من تو رو دوست دارم چون زیبا هستی

چون صدای تو گیراست

چون جذاب و دوست داشتنی هستی

چون باملاحظه و بافکر هستی

چون به من توجه و محبت می کنی

تو را به خاطر لبخندت دوست دارم

به خاطر تمامی حرکاتت دوست دارم

 

دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد

 

چند روز بعد دختر تصادف کرد و به کما رفت

 

پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت

 

نامه بدین شرح بود :

عزیز دلم !!!تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم ..... اکنون دیگر حرف نمی زنی پس نمی توانم دوستت داشته باشم

دوستت دارم چون به من توجه و محبت می کنی ...... چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی نمی توانم دوستت داشته باشم

تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم ..... آیا اکنون می توانی بخندی ؟ می توانی هیچ حرکتی بکنی ؟ ...... پس دوستت ندارم

اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد در زمان هایی مثل الان هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم

 

آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار؟

نه

و من هنوز دوستت دارم . عاشقت هستم



شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 12:49 ::  نويسنده : نهال

 اگر خیال داری دوستم بداری همینک دوستم

                 بدار 

          اکنون که زنده ام
...

           صبر نکن تا بمیرم
...

بدان که آنوقت هرگز صدایت به گوشم نخواهد

                 رسید

   ومجبور می شوی حرف های نا گفته قلب

      ساده ات را در فراسوی یه مشت

           خاکسترسرد پنهان کنی

پس اگرذره ای عشق من در دلت ماوا دارد

    اگر دوستم داری بگذار زنده بمانم



شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, :: 10:45 ::  نويسنده : نهال

 پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

 



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید بیا ازعشق بی پروا بگوییم برای مردم تنها بگوییم
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه و آدرس مجنون.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 186
بازدید هفته : 206
بازدید ماه : 267
بازدید کل : 63561
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 40
تعداد آنلاین : 1



Alternative content